آرزو*
یه زمانی آرزوم این بود:
پادشاه بشم ، به نوکرام بگم واسم تخمه بشکونن ، من بخورم
تا اینکه مزمز با هزار تومن اومد گند زد تو آرزوم
پادشاه بشم ، به نوکرام بگم واسم تخمه بشکونن ، من بخورم
تا اینکه مزمز با هزار تومن اومد گند زد تو آرزوم
+ نوشته شده در یکشنبه هشتم دی ۱۳۹۲ ساعت 10:21 توسط بنده ی خدا
|